برای مشاهده به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.
زندگینامه سید روحالله مصطفوی موسوی خمینی (30 شهریور 1281[1] – 13 خرداد 1368) مرجع تقلید شیعه، از رهبران انقلاب 1357 و بنیانگذار نظام کنونی ایران
ارائه دهنده : سید محمد رسولی (ایلامی )[ کارشناس علوم اجتماعی ]
زندگی
نام پدرش سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود. وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمهاش پرورش یافت.
گرچه سال تولد وی طبق شناسنامه سال 1279 است، اما خود تصریح کردهاست، که تاریخ صحیح آن 30 شهریور ماه 1281 است.[نیاز به ذکر منبع] وی در ساعات پایانی روز 13 خرداد 1368 در سن 87 سالگی بر اثر سرطان پروستات مرد.
فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.
تبارنامه
• مقاله اصلی:نسب روحالله خمینی
بر پایه اظهارات ادوارد ویلت، پدر بزرگ پدری وی سید احمد موسوی هندی، زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در اوتارپرادش، هندوستان بود. [2]
نظر دیگری نیز هست که عنوان میکند: جد او یکی از علمای نیشابور به نام «سیدمحمد» بود که به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. عمادالدین باقی در ویژه نامه مورخ 12 خرداد 84 روزنامه شرق گفتهاست:[3]
ناگفته نگذاریم که چون در میان شیعیان، سنت شجره نویسی برای سادات مرسوم بوده و بدین وسیله سلسله نسب سادات تا رسیدن آنها به یکی از ائمه شیعه کم وبیش ثبت میشدهاست، سیادت حضرت امام از این نظر امتیازی محسوب میشد که راه گمانه زنی و شناخت در شجره نامه و خاندان ایشان را هموار میکرد.
یکی از روایات مذکور در این مورد چنین است که طبق نظر یکی از نسابیون در سال 766 ه. ق کاروان کوچکی از طرف عارف بزرگ سیدعلی همدانی به سرپرستی سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی از ایران که آن زمان در شورش و جنگ و خون گرفتار بود عازم بود عازم کشمیر میشوند تا اسلام را تبلیغ کنند. سیدحیدر داماد و خواهرزاده میرسیدعلی همدانی بود که میرسیدعلی همدانی با 17 واسطه از پدر و 16 واسطه از مادر به امام حسین میرسد و این سید حیدر جد اعلای امام است… و اما روایتی که بیشتر از همه مشهور شده این است که سلسله نسب امام خمینی به میرحامدحسین میرسد. در زمان شاه سلطان حسین صفوی، یکی از علمای نیشابور به نام «سیدمحمد» به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. فرزندان وی در مناصب دولتی درآمدند و کم کم اهمیت پیدا کردند… سیداحمد چندی پس از شهادت پدرش دین علیشاه، از کشمیر به عتبات نجف و کربلا عزیمت کرد. شاید این سفر (در حدود سالهای 1240 تا 250 هجری قمری) به این منظور بوده که هم از خصومتها در امان باشد و بتواند در آتیه جای خالی پدر را پر کند و هم تعالیم دین را بیاموزد. او به دلیل حافظه نیرومندی که داشته به سرعت به مقامات علمی والایی نائل میشود و از مراجع وقت نجف اجازه اجتهاد دریافت میکند. او در نجف با افراد مهاجر آشنا میشود که یکی از آنها فردی به نام یوسف خان است که اهل روستای «فرفهان» یا «فراهان» از توابع خمین بودهاست.
بر پایه? خاطرات آیتالله پسندیده[4] نیز حضور او را در هند تأیید کرده است(محتوای این مطلب پیشتر نیز در تاریخ 16 دی 1356 به وسیله روزنامه اطلاعات، در دوران حکومت پهلوی چاپ شده بود):
برای مقدمه مینگارم؛ با این که من سید مرتضی هندی سابق و پسندیده فعلی در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگاری را نیافتهام ولی بر حسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهی و شرعی موظف باشم مختصری از نسب نامه خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینی مرجع عالی قدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالی مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامی و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافتهام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قبالهها و مهرنامهها و نوشتههای موجود و اطلاعات و گفتارهای بزرگ ترهای فامیل و اقوام که در حافظهام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنفیذ و تکذیب و یا اغراق و طرفداری از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنی مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالی و یا یقینی، از روی نهایت صحت و حقیقت برای ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت میطلبم که علاقه و دوستی با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سالهای سال است تأثیر خلاف گویی را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستی و عدل و حق و انصاف طریق دیگری در پیش ندارم.
دوران کودکی و نوجوانی
خمینی به گفته خود در روز 30 شهریـور 1281 هجری شمسی (بیستم جمادی الثانی 1320 (قمری)/21 سپتامپر 1902 (میلادی)) در شهرستان خمین از توابع اراک ایران دیده به جهان گشود. وی کوچکترین فرزند خانوادهاش بود. او دو برادر و یک خواهر بزرگتر داشت، که عبارتاند از مرتضی، نورالدین و آغازاده خانم. مرتضی که به آیت الله سید مرتضی پسندیده معروف بود، تا پس از درگذشت خمینی در قید حیات بود. نورالدین نیز که روحانی بود و به سید نورالدین هندی شهرت داشت، پیش از انقلاب مرد و در قبرستانی قدیمی که در کنار گلزار شهدای قم (واقع در خیابان چهار مردان) قرار دارد، به خاک سپرده شد که اکنون نیز سنگ قبر او با همین نام مشخص میباشد.[3]
شرایط تربیتی
پـدرش سید مصطفی مـوسـوی از معاصریـن میرزای شیرازی بود. سید مطصفی پـس از آنکه چنـد سال در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـی را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـد، بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن پناه مردم و مرجع آنان در امـور دینـی بـود. در حـالـی که بیـش از 5 مـاه از تولد خمینی نمیگذشت، خوانین خمین سید مصطفی را که با زورگویی آنان مبارزه میکرد، در مـسیر خمـیـن به اراک با گلوله کشتند. بستگان او بـرای اجرای حکـم قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجرای عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردد.[5]
وی دوران کـودکـی و نـوجـوانی را تحت سرپرستی مادرش «بانـو هاجر»، عمهاش «صاحبـه خانم» که بانـویی شجاع و حقجـو بـود و دایهاش «ننه خاور» سپری کرد. عمادالدین باقی درباره آنها میگوید:
«روح الله که آخرین و کوچک ترین فرزند بود، تحت تربیت عمه اش صاحب خانم قرار گرفت و گویا بارها خاطرات مربوط به زندگی و شهادت پدرش را از زبان او شنیده بود… ننه خاور دایه روح الله نیز از زنان نادر روزگار بود. او که در شیر دادن به روح الله به هاجر یاری میرساند، اسب سواری ماهر بود و حتی از روی اسب تیراندازی میکرد و به هدف میزد.
روحالله در خانوادهای اهل علم و دین و نسبتاً متمول[نیاز به ذکر منبع] بزرگ شد. همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی خمینی، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود.[6]
تحصیلات ابتدایی
در قرن سیزدهم خورشیدی در بیشتر مناطق ایران و از جمله خمین تقریباً مدرسه به شکل امروزی وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربیت و تحصیلات فرزندان خود اهمیت میدادند، آنها را به مکتب خانه میفرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزند. تبعاً روحالله نیز به مکتب فرستاده شد و نزد «ملا ابوالقاسم» به فراگیری «عم جز»، گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخت.
پس از اتمام این دروس کسانی که میخواستند به تحصیل ادامه دهند، به اراک میرفتند. اما با توجه به وقوع جنگ جهانی اول و اوضاع آشفته کشور، دیگر امکان مسافرت به اراک برای نوجوانان وجود نداشت. لذا بزرگان خمین تصمیم گرفتند، مدرسهای به سبک مدارس جدید ایجاد کنند. این مدرسه سه معلم داشت، که یکی مدیر بود و سر کلاس درس هم میرفت و یکی دیگر از آنها به نام میرزاعلی خان، معلم زبان فرانسه و یک فرد معمم نیز معلم زبان فارسی بود. «آقا شیخ فضلالله» عموی مادر روحالله نیز معلم شرعیات بود. روحالله نیز به این مدرسه رفت. علاوه بر آن خانواده وی که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، برایش معلم سرخانه گرفتند. نام این معلم «افتخارالعلما» بود و در غیاب او مادرش به شاگردان درس میداد. آیت الله پسندیده برادر بزرگ روحالله میگوید سواد مادرش بیشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هیات، نجوم و حساب میخواندم. روح الله پس از آن که مقطع ابتدایی را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد «محمدمهدی داعی» شروع کرد. «حاج میرزا نجفی» شوهر خواهر روحالله نیز منطق را به او تدریس کرد.[7]
شرایط سیاسی و اجتماعی
شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و خمین در سالهای 1290 تا 1300 که همزمان با نوجوانی روحالله بود، بسیار آشفته بود. حکومت مرکزی ضعیف شده بود و خوانین محلی قدرت یافته بودند و بر مردم بسیار ستم میکردند و پدر روحالله نیز قربانی همین خوانین شد. علاوه بر آن در جای جای کشور اشرار دستجات مختلفی تشکیل داده و به شهرها و آبادیها حمله کرده و مردم را غارت میکردند. لذا مردم از کودکی و نوجوانی روحیه سلحشوری یافته، میآموختند که برای حفاظت از خود با اشرار و بیگانگان مبارزه کنند. خمینی خود درباره دوران کودکی و نوجوانی اش میگوید:
من از بچگی در جنگ بودم… ما مورد هجوم «زلقیها» بودیم، مورد[هجوم] «رجبعلیها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم، سنگرها را سرکشی میکردیم… ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی میکردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگی ام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم میکردیم… ما سنگر میگرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چه کنند [مقابله میکردیم]. هرج و مرج بود… یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بودیم.»
روحالله سیزده سال داشت که جنگ جهانی اول آغاز شد و هرچند ایران اعلام بیطرفی کرده بود، لشکریان روسیه، انگلستان و عثمانی از شمال، جنوب و غرب وارد ایران شدند و کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و وی شاهد بود، چگونه در نبود حکومت مقتدر مرکزی فوجی از سپاه روس در مسیر خود خمین را مورد تاخت و تاز قرار دادند.وی خود خاطره جنگ جهانی اول را به یاد میآورد. او میگوید::
«من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست… من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی[روسیه تزاری] را در همان مرکزی که ما داشتیم، در خمین، من آنها را آنجا میدیدم. ما مورد تاخت و تاز واقع شدیم در جنگ بین المللی اول.»
روحالله پانزده سال داشت، که وبا در ایران شایع شد و عمه و سپس مادرش فوت کردند.[10]
کوچ کشیدن به اراک
در سال 1298 ه.ش. در حالی که روحالله 19 سال داشت برای ادامه تحصیل علوم دینی به حوزه اراک میرود و در مدرسه سپهداری اقامت میکند. در آن زمان علمایی همچون آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی مرجع تقلید در این مدرسه تدریس میکردهاند و غیر از روحالله خمینی طلابی نظیر سیدمحمدرضا گلپایگانی و احمد خوانساری به دانش افزایی مشغول بودهاند. وی باوجود آن که قبلاً مقداری از منطق، مطول و سیوطی را در خمین نزد برادر بزرگش مرتضی خوانده بود، اما در اراک ابتدا به درس شیخ محمد گلپایگانی میرود تا دوباره منطق بیاموزد و در این فن تبحر بیشتری یابد. و نیز نزد «شیخ محمدعلی بروجردی» رفته و مطول را فرا میگیرد و نزد آقای شیخ عباس اراکی شرح لمعه را میخواند. روح الله در این ایام در اراک منبر هم میرفتهاست.
کوچ کشیدن به قم
در نوروز سال 1300 ه.ش. آیت الله شیخ عبدالکریم حائری آماده کوچ کشیدن به قم بود و میخواست در کنار بارگاه حضرت معصومه مدرسه علمیهای دایر کند که اساس حوزه علمیه قم شد. در قم عدهای از علما بویژه آیت الله شیخ محمدتقی بافقی گرد او میآیند و میخواهند که وی در قم ماندگار شود. تبعاً وقتی او به قم میآمد، شاگردان او و طلاب حوزه اراک هم غالباً روانه قم میشوند.
اندکـی پـس از کوچ کشیدن آیه الله عبد الکریـم حایری یزدی روحالله نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حـوزوی را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـی کرد. وی باقیمانده مباحث کـتاب مطـول (در علـم معانی و بیان) را نزد آقا مـیـرزا «محمـد علـی ادیب تهرانـی» و دروس سطح را نزد آیتالله سید محمد تقـی خـوانساری و بیشتر نزد آیتالله سـیـد عـلی یثربی کاشانی و دروس خارج فـقـه و اصـول را نزد آیتالله العظمی عبدالکریـم حایری یزدی میآموزد.[12] همچنین فلسفه را از حاج سید ابوالحسن قزوینی و ریاضیات (هیئت، حساب) را نزد او و آقا میرزا علی اکبر یزدی آموخت و عمده علوم معنوی و عرفانی را به مدت هفت سال از آقامیرزا محمد علی شاهآبادی بوده فراگرفت.[13][14]
ازدواج و فرزندان
روحالله در سال 1308 خورشیدی با خانم «خدیجه ثقفی» معروف به «قدس ایران»، دختر محمد ثقفی تهرانی ازدواج نمود.[15]
فعالیتهای علمی
روحالله خمینی در بیان خاطراتش میگوید:
«از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن او به تقاضای آقایان مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود.»[16]
فعالیتهای سیاسی
هر چند فعالیتهای علمی و سیاسی روحالله خمینی به هم پیوستهاست و مباحث درسی فقهی وی نیز آمیخته با مباحث سیاسی بودهاست، اما در این بخش به فعالیتهای مشخصاً سیاسی وی پرداخته میشود و مباحث نظری سیاسی در بخش ولایت فقیه آورده شدهاست.
روحالله خمینی از کودکی و نوجوانی به علت شرایط خاص سیاسی و اجتماعی با مسأله حکومت و قدرت سیاسی درگیر بودهاست. او با تمام وجود ستم قدرتهای محلی خمین به مردم و بخصوص خانواده خود را چشید. همچنین اشغال ایران را در خلال دو جنگ جهانی توسط قوای روسیه و انگلیس از نزدیک مشاهده کرد. لذا تبعا امر سیاست، قدرت و حکومت برای او اهمیت ویژهای یافتهاست.
اما به ظاهر نخستین بار طی سالهای 1300 تا 1306 با امر سیاست و حکومت در معنای خاص آن مواجه شد. وی هر چند در قم به تحصیل اشتغال داشت، اما درشکه کرایه میکرد و به تهران میآمد، تا به نطقهای مدرس در مجلس شورای ملی گوش فرا دهد و بشدت تحت تأثیر شخصیت مدرس بود. بخصوص او شاهد درگیری سیاسی بین مدرس و رضا شاه بود.
آیتالله خمینی و انقلاب ایران
آیتالله خمینی پس از دستگیری توسط عوامل حکومت محمدرضا پهلوی
در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی، آیت الله خمینی همواره ضد حکومت شاه سخنرانی و مردم را تشویق به شورش میکرد. در سال1343 به خاطر مخالفت با قانون کاپیتالاسیون و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور[17] به خارج از ایران (ترکیه، عراق و در نهایت فرانسه) تبعید شد و پس از 14 سال در 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت.
وی در 12 بهمن و روز بازگشتش به ایران در میان هواداران میلیونی خود که از سراسر ایران به تهران آمده بودند، در بهشت زهرا به سخنرانی پرداخت و مسئولین نظام پادشاهی را به چالش کشید. او گفت: «من دولت تعیین میکنم! من تو دهن این دولت میزنم! من دولت تعیین میکنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم».[18] با وجود اینکه در آرشیوهای سخنرانی (آرشیو متن[19]، آرشیو صوت[20]) بحث در مورد آب و برق و … وجود ندارد، برخی ادعا میکنند در این سخنرانی او برق و آب را مجانی اعلام کرد و پول نفت را به عنوان جیره? ماهانه برای همه ایرانیان مقرر کرد.[21]
با این وجود، هماکنون دولت ایران بیش از 42 میلیارد دلار یارانه انرژی (برق، گاز، نفت، بنزین و …) پرداخت میکند[22] که معادل درآمد نفتی کشور و 10 درصد تولید ناخالص ملی[23] است. ضمناً هزینه برق برای 20 درصد مشترکین مجانی و کل انشعابات برق و آب شهر و روستایی و مساجد نیز مجانی محاسبه میشود.[24]
ده روز بعد انقلاب ایران به طور رسمی پیروز اعلام شد و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت. این ده روز، دهه? فجر نامیده میشود و هر ساله جشن گرفته میشود.
با دستور آیتالله خمینی، در 24 بهمن 1357 دادگاههای انقلاب مسئول محاکمه مسئولین اجرایی-امنیتی نظام پادشاهی گشتند و عده? با رای این دادگاه در روزهای نخستین اعدام شدند. در پاسخ به سازمانها و نهادهای غربی حقوق بشر، آیت الله خمینی اینگونه پاسخ داد: «اینها،متهم نیستند بلکه محکومند و باید به عنوان محاربه از روی زمین برداشته شوند.اصل این است که ما اینها را محاکمه نکنیم چون اینها محکومند.»[نیاز به ذکر منبع]
انحلال مجلس سنا، دستور به تشکیل مجلس مؤسسان برای نوشتن قانون اساسی جدید، برگزاری همهپرسی فروردین 1358 برای برقراری نظام جمهوری اسلامی، در دستور کار قرار گرفت. در این همهپرسی که در 12 فروردین 1358 انجام گرفت، بیش از 98/2 درصد مردم به جمهوری اسلامی ایران، رأی «آری» دادند.[25] آیتالله خمینی در پیامی، این پیروزی را تبریک گفت: «… من به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندومی سابقه ندارد که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رأی مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه به زباله دان تاریخ دفن کنند…»[25] این روز، روز «جمهوری اسلامی ایران» نامیده میشود و هر سال جشن گرفته میشود. صادق طباطبایی میگوید که از مردم خواسته شده بود که اگر نظام دیگری را مد نظر دارند، پشت برگه بنویسند، و با بررسی برگههای معلوم شد که تنها چند صد نفر چنین کردهاند.[نیاز به ذکر منبع]
خمینی و برخورد با مخالفان
پس از انقلاب ایران به دستور آیتالله خمینی، برای محاکمه عوامل رژیم شاه صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد[26].
سید روحالله خمینی در یک سخنرانی دو روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی- که طی آن آیت الله بهشتی و 72 تن دیگر از وزرا، نمایندگان و شخصیتهای برجسته نظام جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیدند- در تاریخ 9/4/1360 چنین گفت:
من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند میگویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای ناخواسته با زندانیانی که الان هستند، ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند، با خشونت غیر انسانی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند، آنها را بر محکمهها بنشانند و ازشان استفسار کنند. با قاطعیت هرچه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند خدای ناخواسته به خلاف موازین اسلام رفتار کنند و من میدانم نمیکنند، گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند، تهمت را میزنند[27].
از جمله کارهای وی صدور حکم ارتداد (خروج از دین اسلام) و مهدور الدم بودن سلمان رشدی پس از نگارش کتاب آیات شیطانی، در سال 1367 است.
آثار
• شرح دعای سحر
• شرح حدیث رأس الجالوت
• حاشیه امام بر شرح حدیث رأس الجالوت
• التعلیقه علی الفوائد الرضویه
• شرح حدیث جنود عقل و جهل
• مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة
• تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس
• شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)
• سرالصلوة
• آداب نماز (آداب الصلوة)
• رساله لقاءالله
• حاشیه بر اسفار
• کشف الاسرار
• انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه 2 جلد
• بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر
• الرسائل العشره
• رساله الاستصحاب
• رساله فی التعادل و التراجیح
• رساله الاجتهاد و التقلید
• مناهج الوصول الی علم الاصول 2 جلدی
• رساله فی الطلب و الاراده
• رساله فی التقیه
• رساله فی قاعده من ملک
• رسالة فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره
• کتاب الطهارة – 4 جلد
• تعلیقة علی العروة الوثقی
• المکاسب المحرمه 2 جلد
• تعلیقه علی وسیلة النجاة
• رساله نجاة العباد
• حاشیه بر رساله ارث
• تقریرات درس اصول آیة الله العظمی بروجردی • تحریر الوسیله 2 جلد
• ترجمه تحریر الوسیله 4 جلد
• ترجمه تحریر الوسیله 4 جلد
• کتاب البیع – 5 جلد
• حکومت اسلامی یا ولایت فقیه
• کتاب الخلل فی الصلوة
• جهاد اکبر یا مبارزه با نفس
• رساله توضیح المسائل
• مناسک حج «احکام مطابق با فتاوای حضرت امام خمینی»
• تفسیر سوره حمد
• استفتائات 3 جلد
• دیوان شعر امام
• سبوی عشق
• ره عشق
• باده عشق
• نقطه عطف
• محرم راز
• مقام رهبری در فقه اسلامی با استفاده از کتاب البیع
• مسائل امر به معروف و نهی از منکر از تحریر الوسیله
• مسئله قضاوت از کتاب تحریر الوسیله
• جهاد نفس از کتاب اربعین حدیث
• رابطه نیت و اخلاص از کتاب اربعین حدیث
• صحیفه امام «مجموعه آثار امام خمینی » 22 جلد
• صحیفه نور
• وصیتنامه
• لمحات الاصول
• کوثر 3 جلد
• منشور روحانیت
• وعده دیدار
• فریاد برائت
• آوای توحید
پانویس
1. ↑ در گاهشماری اعراب: 20 جمادیالثانی 1320 قمری.
2. ↑ برگرفته از: صفحه 9 و 10 کتاب Ayatollah Khomeini نوشته Edward Willet چاپ 2004 The Rosen Publishing Group Inc ویرایش نخست. ISBN 0-8239-4465-4
3. ↑ 3?0 3?1 عمادالدین باقی، ویژه نامه مورخ 12 خرداد 84 روزنامه شرق
4. ↑ روزنامه? شرق، شماره? 547. بازدید در تاریخ 3 مه 2007.
5. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
6. ↑ باقی، عمادالدین، کودکی امام، یادنامه روزنامه شرق، 12 خرداد 1384
7. ↑ باقی، عمادالدین، کودکی امام، یادنامه روزنامه شرق، 12 خرداد 1384
8. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
9. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
10. ↑ باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، 12 خرداد 1384
11. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
12. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
13. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
14. ↑ باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، 12 خرداد 1384
15. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
16. ↑ برگرفته از سایت امام خمینی
17. ↑ امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت، دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله سیدعلی خامنهای
18. ↑ روز شمار انقلاب، سایت مرکز اطلاعرسانی مؤسسه فرهنگی شهید آوینی، بخش «امروز در آینه? تاریخ»
19. ↑ متن کامل سخنرانی امام در 12 بهمن، سایت خبری – تحلیلی الف
20. ↑ متن کامل سخنرانی امام در 12 بهمن (فایل صوتی)
21. ↑ سنگسار و معنویت و مقام انسانیت، سایت اخبار روز
22. ↑ پرداخت 42?3 میلیارد دلار یارانه انرژی در سال 85
23. ↑ 10 درصد تولید ناخالص داخلی ایران صرف یارانه انرژی میشود، شریف نیوز
24. ↑ توضیحات وزیر نیرو درباره خاموشیهای اخیر کشور، خبرگزاری مهر
25. ↑ 25?0 25?1 روز جمهوری اسلامی ایران
26. ↑ بیبیسی فارسی
27. ↑ رضایی شریف آبادی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، چاپ سوم:1381، ص
کلمات کلیدی :
زندگینامه ی مرجع تقلیدها